مزار من...
تاريخ : | 12:33 | نويسنده : ☁.¸¸.•☂ ☁alireza

 

گفتم: واقعا داری میری؟

 

گفت: آره...

 

گفتم: منم بیام؟

 

گفت: جایی که من میرم جای ۲ نفره نه ۳ نفر!

 

گفتم: برمی‌گردی؟

 

فقط خندید…

 

اشک توی چشمام حلقه زد،

 

سرمو پایین انداختم،

 

دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد

 

گفت: تو کجا میری؟

 

گفتم: میرم بالاخره یه جایی...

 

گفت: تنها نریا، یکیو با خودت ببر...!

 

گفتم: جایی که من میرم جای ۱ نفره نه ۲ نفر!

 

گفت: برمی‌گردی؟

 

گفتم: جایی که میرم راه برگشت نداره!

 

من رفتم اونم رفت...

 

ولی اون مدتهاست که برگشته و با اشک چشماش

 

خاک مزارمو شستشو میده...




MAN O ARTIM

نظرات شما عزیزان:

tanha
ساعت11:01---30 خرداد 1392
متن خییییییییییییییییییییییییییییی ییییلی قشنگی بود گریمو در اورد مرسی علی رضا جونم امیدوارم به عشقت برسی و خوشبخت شی گلم

الهه
ساعت12:50---14 دی 1391
عككستو زدم تو وبلاگ در ضمن وبلاگ خوبي داري ازت خوشم اومده افتخار ميدي؟

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: